آن هنگام که مادرت پیرتر می شود و چشمان گرانبها و با ایمان او زندگی را آنگونه که زمانی میدید نمی بینند زمانیکه پاهایش فرسوده می گیرد و برای گام برداشتن نمی خواهند او را یاری دهند در آن هنگام بازوانت را برای یاری او به کار گیر با خوشی و سرمستی از او نگهبانی کن زمانی که اندوهگین است بر توست که تا آخرین گام او را همراهی کنی اگر از تو چیزی می پرسد او را پاسخگو باش و اگر دوباره پرسید باز هم پاسخگو باش و اگر دگر بار پرسید دگر بار پاسخش گو نه از روی ناشکیبایی بلکه با آرامشی مهربانانه و اگر تو را به درستی درنمی یابد شادمانه همه چیز را برای او بازگو ساعتی فرا می رسد ساعتی تلخ که دهان او دیگر هیچ درخواستی را بیان نمی کند اثری از: آدولف هیتلر
![]() ![]() |